به نوشته گاردين، اظهارات بن رودز به نقل از نيويورکتايمز درباره نقش وي در به ثمر رسيدن توافق هستهاي ايران، توفاني در واشينگتن به پا کرده است.
به گزارش هفت چشمه به نقل از باشگاه خبرنگاران، گاردين در گزارشي نوشت: بررسي کارنامه بن رودز، يکي از نزديکترين مشاوران سياست خارجي و مدير رسانه باراک اوباما، در گزارش نيويورکتايمز مانند تابستان سال گذشته بار ديگر مباحث در خصوص توافق هستهاي ايران را در واشينگتن بر سر زبانها انداخته است.
گزارشي که نيويورکتايمز درباره نقش رودز در به ثمر رسيدن توافق هستهاي ايران منتشر کرد، از بسياري جهات قابل تأمل است. اظهارات رودز در تحقير رسانهها و اتاقهاي فکري واشينگتن که اخبار مربوط به سياست خارجي را پوشش ميدادند و «لکه» ناميدن آنها، يکي از اين مسائل است.
نکتهاي که داستان را بزرگتر جلوه ميدهد اين است که رودز که عنوان منصبش به صورت رسمي «معاون مشاور امنيت ملي در ارتباطات استراتژيک و نوشتن خطابه» است، به نظر ميرسد ادعاهاي گستردهاي را در خصوص نقش خود در اعلام حمايت از توافق هستهاي ايران مطرح کرده است.
در گزارش نيويورکتايمز به نقل از رودز آمده است: در بهار سال گذشته عده زيادي از کارشناسان کنترل تسليحات در اتاقهاي فکر و رسانههاي اجتماعي حاضر شدند و تبديل به منبع کليدي گزارشهاي بياساس ديگري شدند. «ديويد ساموئلز،» نويسنده گزارش نيويورکتايمز، در ادامه نوشت: زماني که از رودز خواستم درباره هجوم کارشناسان تازه نفسي که از توافق ايران حمايت ميکردند توضيح دهد گفت: چيزي که آنها بيان کردند، مطالبي بود که ما خواسته و تأييد کرده بوديم.
به دنبال اين اظهارات رودز، راستگراها ادعا کردند رسانهها و حتي شايد مردم براي پذيرش توافق ايران که در نهايت به اين کشور اجازه داد اورانيوم را در مقدار محدود غني کند، فريب خوردهاند.
اين ديدگاه به شدت از سوي افرادي که در گزارش نيويورکتايمز مورد تحقير قرار گرفتهاند رد شد. آنها معتقدند ساموئلز سابقه زيادي در مخالفت با توافق ايران و حمايت از رويکرد برخورد آمريکا از موضع قدرت و حتي در صورت لزوم گزينه حمله نظامي دارد.
ساموئلز بارها درباره فوايد حمله هوايي تبليغ کرده است. او در سال 2009 مطلبي را با عنوان «چرا اسرائيل با بمب به ايران حمله خواهد کرد؟-استدلال منطقي براي يک حمله» در مجله خبري «اسليت» منتشر کرد. او همچنين در آوريل سال 2015 (30 روز منتهي به 10 ارديبهشت 94) در مؤسسه «هادسون» به گروهي ملحق شد که طرفدار حمله نظامي بودند.
پرسشي که اينجا مطرح ميشود اين است که آيا نيويورکتايمز بايد گزارش بلندي را که راجع به کارنامه فرد ديگري در خصوص مسئلهاي خاص است منتشر کند، در حالي که ديدگاههاي جنجالي نويسنده در آن منعکس شده است بدون آن که موضع وي به طور رسمي درباره آن مسئله بيان شده باشد؟
از آن مهمتر اين است که در اين مقاله مسائل گمراهکننده و اشتباهات زيادي ديده ميشود. يک نمونه آن بيان اين ادعاست که عدهاي کارشناس تازهنفس به طور ناگهاني در جريان مباحث ظاهر شدند. همانطور که ميدانيم طرفداران ديپلماسي در حل مسئله برنامه هستهاي ايران فعالان کهنهکاري مانند «مارک فيتزپاتريک،» مقام سابق وزارت خارجه آمريکا، بودند که تازهکار ناميدن آنها توهين به نظر ميرسد.
از طرف ديگر به نظر ميرسد جهت تأثير برعکس بوده است. به اين معنا که اين کارشناسان از طريق مذاکرات مداوم توانستند محيطي را ايجاد کنند که در آن دولت اوباما به فکر مصالحه با ايران بيافتد.
ساموئلز همچنين در گزارش خود طوري وانمود کرده است که به نظر ميرسد روزنامهنگاراني مانند «جفري گلدبرگ» و «لورا روزن» مانند گلهاي از چهارپايان دنبالهرو بودهاند. او به آنها لقب «برگزيده» ميدهد که به نظر بيدليل و توهينآميز است.
ساموئلز همچنين اوباما را متهم به داستانبافي کرده است. داستاني که در آن ادعا شده است اوباما رابطه با ايران را پس از انتخابات رياستجمهوري در اين کشور و روي کار آمدن «حسن روحاني» آغاز کرده است. اين در حالي است که اوباما پيش از آن نيز بارها از مقامات ايران خواسته بود درباره برنامه هستهاي اين کشور وارد مذاکره شوند. تنها چيزي که در سال 2013 تغيير کرد وجود فردي مصمم براي آغاز مذاکرات در ايران بود.
در انتهاي اين گزارش آمده است: با وجود همه انتقادهايي که در خصوص گزارش ساموئلز در نيويورکتايمز مطرح ميشود، نميتوان اظهارات تمسخرآميز رودز را در اشاره به تحليلگران، مفسران و روزنامهنگاران توجيه کرد. همچنين ترديدي وجود ندارد که وي ادعا کرده است به نظرات و ديدگاههاي کارشناسان جهت داده است. اما به هر حال اين گزارش به رودز فرصت داد تا از پشت پرده بيرون بيايد و در کانون توجه قرار بگيرد.
انتهاي پيام/